اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۲ ثانیه
علی خراسانی . [ ع َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن موسی بن محمدشفیعبن محمدجعفربن میرزا محمدرفیعبن محمدشفیع مستوفی الممالک خراسانی تبریزی ، ملقّب به ثق...
علی خراسانی . [ ع َ ی ِ خ ُ ] (اخ ) درجزینی ، ملقّب به معین الدین . رجوع به علی درجزینی شود.
علی خربوطلی . [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن محمد خربوطلی میقاتی (علی صفوت ...). رجوع به علی صفوت شود.
علی خوارزمی . [ ع َ ی ِ خوا /خا رَ ] (اِخ ) ابن عَرّاق صناری خوارزمی ، مکنّی به ابوالحسن . نحوی و لغوی و عروضی و فقیه و مفسر بود و در سال 5...
علی خوارزمی . [ ع َ ی ِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن مروان عمرانی خوارزمی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی عمرانی و ابو...
علی جونفوری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسام الدین بن عبدالملک جونفوری هندی ، مشهور به متقی و ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی متقی شود.
علی بندنیجی . [ ع َ ی ِ ب َ دَ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن ابی الغنائم بندنیجی ، ملقّب به عمادالدین . فقیه و مورخ و ادیب و نویسنده و شاعر و لغو...
علی بوجمعوی . [ ع َ ی ِ ج َ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان دمنتی بوجمعوی مغربی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی دمنتی شود.
علی بلصفوری . [ ع َ ی ِ؟ ] (اِخ ) ابن احمدبن احمدبن محمدبن یوسف بلصفوری ازهری مالکی . رجوع به علی یوسف شود.
علی بلغرادی . [ ع َ ی ِ ب ِ؟ ] (اِخ ) (مولی ...) عالم به علم فرائض و علوم عربی بود. متوفی در سال 1029 هَ . ق . وی از مقدسی استفاده کرده اس...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.