اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۴.۰۸ ثانیه
علی سلیمانی . [ ع َ ی ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن علی بن سلیمان سلیمانی اربلی . ملقب به امین الدین . صوفی و شاعر بود و در سال 670 هَ . ق...
علی طندتایی . [ ع َ ی ِ طَ دِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سالم طندتایی ازهری . شاعر بود. او راست : سلسلة سلسلیة و حیاض رحیقیة و نفاس مسکیة فی نظم الع...
علی عسقلاتی . [ ع َ ی ِع َ ق َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی بن احمدبن حجر عسقلانی مصری کنانی شافعی . مشهور به ابن حجر. فقیه و ادیب بود ...
علی طرابلسی . [ ع َ ی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن خلیل حنفی . رجوع به علاءالدین طرابلسی شود.
علی طرابلسی . [ ع َ ی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مخلوف طرابلسی مغربی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن مخلوف . مورخ بود و در سال 52...
علی طرابلسی . [ع َ ی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن منتصر طرابلسی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن منتصر. عالم فرایض و ریاضی دان بود، در...
علی طرابلسی . [ ع َ ی ِطَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن ناصرالدین . امام جامع اموی دمشق . رجوع به علاءالدین (ابن ناصرالدین ) شود.
علی طرابلسی . [ ع َی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن ابی اللطف طرابلسی حنفی . مشهور به ابن کرامة. وی ادیب و شاعر بود و در سال 1162 هَ . ق...
علی طرابلسی . [ ع َ ی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن ناصرالدین بن احمد طرابلسی دمشقی حنفی . وی مدتي عهده دار توقیت در جامع اموی دمشق بوده است . ...
علی طرابلسی . [ ع َ ی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن یاسین طرابلسی . ملقب به نورالدین . شیخ و قاضی القضات حنفی های مصر. وی در عهد سلطان سلیم ثان...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.