اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۶ ثانیه
علی دانیالی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) فسوی برازی جهرمی ، ملقّب به شهاب الدین . صوفی و محدث و از علمای زمان شاه طهماسب صفوی در قرن دهم هجری بو...
علی دواداری . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن محمدبن علاءالدین دواداری ، مشهور به ابن کلاس . شاعر بود و در دمشق به سربازی اشتغال داشت و در سال 7...
علی دوالیبی . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی ، مکنّی به ابوالمعالی و ملقّب به عفیف الدین . محدث و مورخ ...
علی خاورانی . [ ع َ ی ِ وَ ] (اِخ ) ابن اسحاق ابیوردی خاورانی ، ملقّب به اوحدالدین . رجوع به علی ابیوردی شود.
علی خراذینی . [ ع َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن عباس خراذینی رازی ، مکنّی به ابوالحسن . وی متهم به غلو بود. و ابن غضائری گوید که او را کتابی در ...
علی خراسانی . [ ع َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) (حاجی ملا...) وی از شعرا و نویسندگان و خطاطان خراسان بود و قسمتی از اشعار او در مجالس النفائس آمده است ....
علی خراسانی . [ ع َ ی ِ خ ُ ] (اخ ) (خواجه ...) وی از شعرای قرن یازدهم هجری ، و برادرزاده ٔ حاج محمدخان قدسی مقدس بوده است . قسمتی از اشعار...
علی خراسانی . [ ع َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن حسن شقیق خراسانی ، مکنّی به ابوعبدالرحمان . از روات حدیث بود. و نیز رجوع به ابوعبدالرحمان (علی بن ...
علی خراسانی . [ ع َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن رزین ترمذی خراسانی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی ترمذی (ابن رزین ...) شود.
علی خراسانی . [ ع َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن محمد خراسانی حسنی ، مشهور به سائح علوی . رجوع به علی سائح شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.