گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۵ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صالح بن ابی لیث بن أسعدبن فرج بن یوسف طرطوشی دانی ، مشهور به ابن عزالناس و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی دا... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صالح بن حی . وی از متکلمین زیدیه و برادر حسن بن صالح است . (از الفهرست ابن الندیم ). علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صالح بن صالح بن حی ، مکنّی به ابومحمد. تابعی است . و نیز رجوع به ابومحمد (علی بن ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن صالح بن عبدالفتاح جارم . رجوع به علی جارم شود علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صالح بن محمدبن علی بن ابی الرجال صنعانی . رجوع به علی صنعانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صالح جرجانی . رجوع به علی جرجانی (ابن صالح ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صالح رومی ، ملقّب به عبدالواسع علیسی . رجوع به علی علیسی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صباغ . علی بن حمید صعیدی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن صباغ یا ابن حمزه . رجوع به علی صعیدی (ابن حمید...) ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صباغ . علی بن محمدبن احمد، ملقّب به نورالدین و مشهور به ابن صباغ . رجوع به علی بن محمدبن ... و نیز به ابن صباغ ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدرالدین بن عصام الدین . او راست : حاشیه بر شرح جد خود عصام الدین بر رساله ٔ استعاره ٔ ابوالقاسم لیثی سمرقندی . (از کشف... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷۴ ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ صفحه ۷۹ از ۵۷۹ ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود