گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۸ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی ، مشهور به غزولی . رجوع به علی غزولی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف (صلاح الدین ) ابن ایوب ایوبی ، مشهور به الملک الافضل نورالدین . رجوع به علی ایوبی (ابن صلاح الدین یوسف ...) ... علی علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن بالی بن محمدبن حمزه ٔ فناری . رجوع به علی فناری (این یوسف بن احمد رومی ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن تاشفین لمتونی ، مکنّی به ابوالحسن . دومین تن از ملوک نقابدار مرابطان در مراکش . رجوع به علی لمتونی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن حریز (یا جریر)بن فضل بن معضادبن فضل لخمی شطنوفی شافعی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن حسن زرندی انصاری ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی زرندی شود. علی علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن یوسف بن حیدرةبن حسن رجبی ، ملقّب به شرف الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی رجبی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن رمضان موصلی حنفی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی موصلی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن زیان وطاسی ، مکنّی به ابوحسون . وزیر عبدالحق بن عثمان در فاس . رجوع به علی وطاسی (ابن یوسف بن ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن شیبان ماردینی ، مشهور به ابن صفّار وملقّب به جلال الدین . وی در سال 575 هَ . ق . در ماردین متولد شد. رجوع ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۷۶ ۱۷۷ ۱۷۸ ۱۷۹ ۱۸۰ صفحه ۱۸۱ از ۵۷۹ ۱۸۲ ۱۸۳ ۱۸۴ ۱۸۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود