اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۱ ثانیه
علی قاپو. [ ع َ ] (اِخ ) عالی قاپو. عمارتی است تاریخی در اصفهان . رجوع به اصفهان و به عالی قاپو شود.
علی قاپی . [ ع َ ] (اِ مرکب ) دروازه ٔ بلند، چه در ترکی «قاپی » بمعنای دروازه است ، و علی قاپی کنایه از دروازه ٔ ملوک و سلاطین است . (از آنندر...
علی قاپی . [ ع َ ] (اِخ ) نام مقامی است در صفاهان که آستانه ٔ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه التحیة مقرر کرده اند و آن حکم کعبه دارد که داخل ...
علی قمی . [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدعلی قمی نجفی . وی از فقها بود. در رمضان سال 1283 هَ . ق . متولد شد و در 22 جما...
علی قمی . [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن هاشم قمی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به شیخ اقدم . مفسر و فقیه و اخباری بود و د...
علی قمی . [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] (اِخ ) ابن ابی طالب قمی نجفی . متخلص به عارف . از شعرای معاصر و ساکن نجف اشرف بود که به قصد معالجه ٔ...
علی قمی . [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] (اِخ ) ابن حسین بن موسی بن بابویه قمی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بابویه . رجوع به ابن بابویه...
علی قمی . [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] (اِخ ) ابن حسین قمی شیعی . ملقب به نورالدین . وی در سال 972 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست : نهایةا...
علی قمی . [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] (اِخ ) ابن حیدربن علی منعل قمی . ملقب به نورالدین . متوفی در حدود سال 980 هَ . ق . او راست : 1- شرح م...
علی قمی . [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] (اِخ ) ابن صفدربن صالح رضوی قمی کشمیری . رجوع به علی رضوی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.