گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۴۵ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن سلمةبن بحر قطان قزوینی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قطان شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن شاطر. عالم ریاضی دمشق (متوفی در سال 777هَ . ق .). رجوع به علی بن شاطر و به ابن شاطر شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عباس حسینی علوی ، مکنی به ابوالقاسم و مشهور به نسیب . رجوع به علی نسیب شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عبدالرحمان عمادی . رجوع به علی عمادی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن ابراهیم جذامی ، مشهور به ابن قفاص . رجوع به علی قفاص شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن عبدالرحمان امیمی شریشی . رجوع به علی امیمی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن معتوق واسطی ، مشهور به ابن ثردة. رجوع به علی واسطی (ابن ابراهیم بن ...) شود. علی علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عمربن خلیل بغدادی ، مشهور به خازن و ملقب به علاءالدین . رجوع به خازن شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسحاق کاتب . رجوع به علی کاتب شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسماعیل بن صلاح حسنی یمانی صنعانی . رجوع به علی صنعانی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۵۷۹ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود