اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آمر

نویسه گردانی: ʼAMR
آمر. [ م ِ ] (ع ص ) فرماینده . فرمانده . کارفرما. صاحب امر. ج ، آمِرین . || (اِ) ششم روز از ایام عجوز یا چهارم روز آن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
بیمه عمر و تامین آتیه بیمه عمر و تامین آتیه بر خلاف آنچه در ذهن تداعی می کند ، بیمه زندگی است . زندگی شیرین است و پر از خوبی ها و دوست داشتنی ها ، و...
عمر خرقی . [ ع ُ م َ رِ خ ِ رَ ] (اِخ ) ابن حسین . «خرقی » نسبت است به فروش «خرقة». رجوع به ابن خرقی و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5...
عمر خیاط. [ ع ُ م َرِ خ َی ْ یا ] (اِخ ) رجوع به ابوحفص (عمر...) شود.
عمر خیام . [ ع ُ م َ رِ خ َی ْ یا ](اِخ ) ابن ابراهیم خیامی نیشابوری ، مکنی به ابوالفتح یا ابوحفص و ملقب به حجةالحق و مشهور به عمر خیام .حک...
عمر حمصی . [ ع ُ م َ رِ ح ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوحفص (عمر...) شود.
عمر حموی . [ ع ُ م َ رِ ح َ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی . رجوع به عمر هلالی شود.
عمر حموی . [ ع ُ م َ رِ ح َ م َ ] (اِخ ) ابن احمد حزمی حموی . وی وقت شناس بود و او را ارجوزه ای است به نام الیواقیت فی علم المواقیت که در ...
عمر حموی . [ع ُ م َ رِ ح َ م َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ابن فارض (ابوحفص و ابوالقاسم ...) و عمر (ابن فارض ...) شود.
عمر حنفی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد. رجوع به عمر مصری (ابن ابراهیم بن محمد...) شود.
عمر حنفی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ن َ ](اِخ ) ابن ابراهیم دمشقی . رجوع به عمر مالکی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.