اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آنجا

نویسه گردانی: ʼANJA
آنجا. (اِ مرکب ، ق مرکب ) از اسماء اشاره بجائی دور چون ثَم َّ و هنا و هنالک در زبان عرب :
از آنجا به نزدیک مادر دوان
بیامد چو خورشید روشن روان .

فردوسی .


چو آنجارسید آن گرانمایه شاه
پذیره شدش پهلوان سپاه .

فردوسی .


هم آنجا بدش تاج و گنج و سپاه
هم آنجا نگین و هم آنجا کلاه .

فردوسی .


یکی تخت جامه بفرمود شاه
که آنجا بیارند پیش سپاه .

فردوسی .


بوعلی وی رابه تون فرستد چنانکه آنجا شهربند باشد. (تاریخ بیهقی ).
- آنجا که ؛ آن مقام . آن حال . حیث :
بکن شیری آنجا که شیری سزد
که از شهریاران دلیری سزد.

فردوسی .


آنجا که عقاب کندپر گردد
مرغابی تیزپر نخواهد شد.

عمادی شهریاری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
از آنجا. [ اَ ] (حرف اضافه + اسم ) مِن ْ ثَم َّ. || (حرف ربط مرکب ) برای آن . بدان جهت : مگر مار بر گنج از آنجا نشست که تا رایگان مهره نای...
انجاء. [ اِ ] (ع مص ) رهانیدن . (منتهی الارب ). (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ). ...
انجع. [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) بانفعتر و نیکوتر. (ناظم الاطباء). انفع. مؤثرتر. (یادداشت مؤلف ): کان ذلک انجع دواء فیه لایعدله شی ٔ. (ابن البیطار)...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.