اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

انجع

نویسه گردانی: ʼNJʽ
انجع. [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) بانفعتر و نیکوتر. (ناظم الاطباء). انفع. مؤثرتر. (یادداشت مؤلف ): کان ذلک انجع دواء فیه لایعدله شی ٔ. (ابن البیطار). و اذا شرب [ الغاریقون ] ... نفع من الاستسقاء... او اخذ مصفی فهو انجع. (ابن بیطار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
آنجا. (اِ مرکب ، ق مرکب ) از اسماء اشاره بجائی دور چون ثَم َّ و هنا و هنالک در زبان عرب : از آنجا به نزدیک مادر دوان بیامد چو خورشید روشن روا...
انجاء. [ اِ ] (ع مص ) رهانیدن . (منتهی الارب ). (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ). ...
از آنجا. [ اَ ] (حرف اضافه + اسم ) مِن ْ ثَم َّ. || (حرف ربط مرکب ) برای آن . بدان جهت : مگر مار بر گنج از آنجا نشست که تا رایگان مهره نای...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.