آوام
نویسه گردانی:
ʼAWʼM
آوام . (اِ) وام . || فام . رنگ . لون .
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اوام . [ اَ ] (اِ) ابام . قرض و وام . (از برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ) : پس خواجه ابوطاهر را بسبب صوفیان اوامی افتاد.(اسرارالتوحید).وگر ا...
اوام . [ اُ ] (ع اِ) تشنگی یا گرمی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تشنگی .(مهذب الاسماء). || دود. (از منتهی الارب ) (ناظم الا...
عوام . [ ع َ وام م ] ۞ (ع اِ) ج ِ عامّة. (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). رجوع به عامة شود. همه ٔ مردم و جمهور مردم . (ناظم الاطباء). ...
عوام . [ ع ُ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). نام موضعی است در عینة. (از معجم البلدان ).
عوام . [ ع َوْ وا ] (ع ص ) بسیار شناکننده و شناور. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اسب شناور و اسب راهوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
عوام . [ ع َوْ وا ] (اِخ ) پدر زبیر صحابی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام پدر زبیر است ، و او حواری پیغمبر اکرم بوده است . (ناظم ال...
عوام . [ ع َوْ وا ] (اِخ ) ابن شوذب شیبانی . نام وی عبد عمرو، و از بنی حارث بن همام بوده است . او از شاعران دوره ٔ جاهلی و از سواران بشمار می...
عوام . [ ع َوْ وا ] (اِخ ) ابن عقبةبن کعب بن زهیربن ابی سلمی . وی اهل حجاز و از شاعران نیکوپرداز عصر بنی امیه بحساب می آمد. پدران او همگی ش...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: چندال candāl (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
عوام فهم . [ ع َ ف َ ] (ن مف مرکب ) آنچه قابل فهمیدن عوام باشد. (فرهنگ فارسی معین ). || ساده . همه کس پذیر.