اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آورد

نویسه گردانی: ʼAWRD
آورد. [ وَ ] ( ن مف مرخم ) در کلمات مرکبه چون آب آورد و بادآورد و بزم آورد و راه آورد و ره آورد و مادرآورد، مخفف آورده و آوریده است :
بروزگار هوای تو کم شود نی نی
هوای تو عَرَضی نیست مادرآورد است .

خاقانی .


- روآورد کردن یا نکردن (در تداول عامه ) ؛ علم خویش را بخطای او، به او گفتن یا نگفتن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
روان آورد. [ رَ وَ ] (ص مرکب ) حکیم و بخرد و دانا و صاحب عقل را گویند. (برهان قاطع). ظاهراً از برساخته های فرقه ٔ آذر کیوان است . (از حاشیه ٔ ب...
آورد و برد. [ وَ دُ ب ُ ](ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) عمل پیاپی آوردن و بردن .
مسجد و مدرسة ذوالفقار ، در محلة نیم آورد قرار دارد . این محله ، از محلات قدیم شهر اصفهان محسوب مى شود . محمد مهدى بن محمد رضا الاصفهانى ، آن را جزء چه...
اورد. [ اَ وَ ] (اِ) حمله ، کارزار و جنگ و مبارزه و کوشش . (هفت قلزم ). آورد. رجوع به آورد شود.
اورد. [ اَ رَ ] (ع اِ) از رنگهای اسب است . هرگاه اسب تمامی سرخ و یال و دم آن سیاه باشد اورد نامیده میشود و جمع آن وِراد است . (صبح الاعشی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.