اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آیت

نویسه گردانی: ʼAYT
آیت . [ ی َ ](ع اِ) نشان . نشانه . علامت . اماره . آیة :
ای بزمگه تو صورت فردوس
وی رزمگه تو آیت محشر.

مسعودسعد.


|| معجز. دشواری . معجزه . اعجاز. کرامت :
او آیت پیمبر ما بود روز حرب
از ذوالفقار بود و ز صمصام آیتش .

ناصرخسرو.


و آیتها نمود از عصا و دیگر چیزها. (مجمل التواریخ ).
گفت من اینها ندانم حجتی
که بود در پیش عامه آیتی .

مولوی .


|| دلیل . حجت . برهان :
چون چون و چرا خواستم وآیت محکم
در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر.

ناصرخسرو.


|| هر یک از تکّه ، طائفه ، جمله ، کلام ، فقره و جماعت حرفهای قرآن که سوره از آنها مرکب است . یک سخن تمام از قرآن : سوره ٔ اخلاص چهار آیت است . ج ، آیات ، آی ، آیای :
بوقت شاه جهان گر پیمبری بودی
دویست آیت بودی به شأن شاه ایدر.

فرخی .


مادر فرقان چه دانی تو که هفت آیت چراست
یا شهادت را چرا همراه کردستند لا؟

ناصرخسرو.


بیت و غزل بر طلب فحش و لهو
بی هنران را بدل آیت است .

ناصرخسرو.


آیتی آمده در این بشما
گرچه امروز وقت آیت نیست .

مسعودسعد.


تا یکی نان بسائلی به نداد
هجده آیت خداش نفرستاد.

سنائی .


هست در تنزیل بر تصدیق این معنی دلیل
آیت ان لیس للانسان الا ما سعی ۞ .

عبدالواسع جبلی .


سعدی شیرین سخن این همه شور از کجاست
شاهد ما آیتیست وینهمه تفسیر او ۞ .

سعدی .


سعادت ازلی ّ و شقاوت ابدی
دو آیتند بر اوراق آسمان مسطور.

سلمان ساوجی .


|| عجیبه . اُعجوبه : و امیر مسعود در این باب آیتی بود و او را در این باب دقایق بسیار است . (تاریخ بیهقی ). جدّه ای بود مرا... و با این چیزهای پاکیزه ساختی از خوردنی و شربتها بغایت نیکو و اندر آن آیتی بود. (تاریخ بیهقی ). || رسالت . || عبرت . || شخص . کالبد. || جماعت .
- آیت مرد ؛ رهط او. قوم او.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عیط. [ ع َ ی َ ] (ع مص ) درازگردن بودن . عَیِطَ الرجل ؛ گردن آن مرد دراز بود. (از اقرب الموارد). درازگردن گردیدن . (از ناظم الاطباء). || (اِم...
عیط. (ع ص ، اِ) ج ِ أعیط. (ناظم الاطباء). رجوع به اعیط شود. || ج ِ عَیطاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به عیطاء شود. || ج ِ عائط....
عیط. [ طِ ] (ع صوت ) آواز جوانان چابک و سبک ، چون همدیگر را آوازکنند. یا کلمه ای است که وقت مستی و بازی و چیرگی بدان بانگ کنند و خروشند. ...
عیط. [ ع ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عائط شود.
عایط. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به عائط شود.
عائط. [ ءِ ] (ع ص ) شتر و زن که بی «عقر» سالها باردار نشود. ج ، عیط و عُیَّط و عوط و عوطَط. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شت...
ایت ئیل . (ترکی ، اِ مرکب ) سال سگ . نام سال یازدهم از دوره ٔ دوازده ساله ٔ ترکان . (یادداشت مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.