اً
نویسه گردانی:
ʼ
اً.[ -ََن ْ ] (ع پسوند) علامت نصب در زبان عرب . تا: ابداً؛ تا ابد. || از: اصلاً؛ از اصل . || علی الَ : غفلتاً؛ علی الغفله . || از روی : ارفاقاً؛ از روی ارفاق . لطفاً؛ از روی لطف . علماً؛ از روی علم . تفضلاً؛ از روی تفضل . || بالَ : فرضاً؛ بالفرض . || ب : تدریجاً؛ بتدریج . || فی الَ : فوراً؛ فی الفور. || برحسب : اتفاقاً؛ برحسب اتفاق . و این نصب را در همه جا در قافیه به «آ» تبدیل توان کرد. برای فتحه که در آخر اسماء دلالت بر عهد کند رجوع به «هَ » شود.
واژه های همانند
۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
ناصر لدین ا. [ ص ِ رُ ل ِ نِل ْ لاه ] (اِخ )(الَ ...) احمدبن حسن ، مکنی به ابوالعباس . سی وچهارمین خلیفه ٔ عباسی است . رجوع به ابوالعباس احمد...
ناصر لدین ا. [ ص ِ رُ ل ِ نِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب سلطان مسعود غزنوی است . رجوع به مسعود غزنوی و نیز رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ...
قاضی لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (مولانا) قاضیی است دانشمند و در صنایع شعری کمال مهارت داشته و قطع از شاعری مولانا از ولایت بهره داشته ...
قرالر لطف ا. [ ق َ ل َ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقعدر 14500 گزی شمال ارومیه و 1500 گزی خاور ...
قائم بحق ا. [ ءِ م ُ ب ِ ح َ ق ْ قِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب مروان حمار. رجوع به مروان حمار شود.
قراجه فضل ا. [ ق َ ج ِ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 30هزارگزی شمال باختری مرند و 6هزارگزی ...
قشلاق ولی ا. [ ق ِ وَ لی یُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی از دهستان پائین شهرستان نهاوند واقع در 25 هزارگزی شمال باختری نهاوند و 6 هزارگزی شمال راه ...
معتمد علی ا. [ م ُ ت َ م ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اﷲ و اعلام زرکلی ج 3 ص 910 شود.
معتمدعلی ا. [ م ُ ت َ م ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ...) احمدبن متوکل علی اﷲ ملقب به المعتمد علی اﷲ مکنی به ابوالقاسم پانزدهمین خلیفه ٔ ع...
باغ حبیب ا. [ ح َبُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 69 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه بر سر راه ...