اً
نویسه گردانی:
ʼ
اً.[ -ََن ْ ] (ع پسوند) علامت نصب در زبان عرب . تا: ابداً؛ تا ابد. || از: اصلاً؛ از اصل . || علی الَ : غفلتاً؛ علی الغفله . || از روی : ارفاقاً؛ از روی ارفاق . لطفاً؛ از روی لطف . علماً؛ از روی علم . تفضلاً؛ از روی تفضل . || بالَ : فرضاً؛ بالفرض . || ب : تدریجاً؛ بتدریج . || فی الَ : فوراً؛ فی الفور. || برحسب : اتفاقاً؛ برحسب اتفاق . و این نصب را در همه جا در قافیه به «آ» تبدیل توان کرد. برای فتحه که در آخر اسماء دلالت بر عهد کند رجوع به «هَ » شود.
واژه های همانند
۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
آجرک ا. [ ج َ رَکَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدات مزد دهاد.
ارغمه ا. [ اَ غ َ م َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ نفرینی ) خشم کند بر او خدا. (منتهی الأرب ).
خذلهم ا. [ خ َ ذَ ل َ هَُ مُل ْ لا ه ] (ع جمله ٔ نفرینی )خدای یاری نفرماید آنان را. (یادداشت بخط مؤلف ).
حاطهم ا. [ طَ هَُ مُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) رجوع به حاطه اﷲ شود.
حسبی ا. [ ح َ یَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ، صوت مرکب ) مرا خدای کافی است . مخفف حسبی اﷲ و کفی و گاه حسبی و کفی گویند. مأخوذ از آیه ٔ: فان ...
رحمه ا. [ رَ ح ِ م َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خداوند او را رحمت کند. خدا او را بیامرزد. خداوند او را رحم کند. لفظی است که بدنبال ...
صبحک ا. [ ص َب ْ ب َ ح َ کَل ْ لاه ](ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) مخفف صبحک اﷲ بالخیر است و آن تحیت بامداد است یعنی روز به تو خوش : بلبل کردش...
شرفه ا. [ ش َرْ رَ ف َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) یا شرفها اﷲ؛ خداوند شرف و بزرگواری دهاد او را: مکه ، شرفها اﷲ. (یادداشت مؤلف ).
گریفه آ. گریفه آ ( GRYPHAEA) که در تداول عام ناخن شیطان نامیده می شود فسیلی دو کفه ای از خانواده پترو ئیداست. در البرز و زاگرس مرکزی در رسوبات دورا...
یعلم ا. [ ی َ ل َ مُل ْ لاه / مُل ْ ل َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) خدا می داند. (ناظم الاطباء). در شعر فارسی گاهی به تخفیف الف اﷲ می آورند، چنانکه...