اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوعلی

نویسه گردانی: ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن مأمون . پدر ابوعلی . مأمون خوارزمشاه بود و چون درگذشت پسر او موسوم به ابی علی بجای پدر نشست و برای استحکام امر خویش خواهر محمودبن سبکتکین را بخواست و بزنی کرد و تا بزیست قاعده ٔ مصادقت میان او و محمود برقرار بود و پس از وی برادر وی مأمون بن مأمون بجای او خوارزمشاهی یافت و مخلّفه ٔ برادر را خطبه کرد و محمود بدان رضا داد و آنگاه که ینالتکین با رؤسای دیگر سپاه ، خوارزمشاه مأمون بن مأمون را بکشتند محمود بنام خونخواهی شوهرخواهر لشکر بخوارزم کشید و کشندگان مأمون را بسزا رسانید و مملکت خوارزم را ضمیمه ٔ ملک خویش کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۹ ثانیه
ابوعلی . [ اَع َ ] (اِخ ) (شیخ ...) کاتب . یکی از قدمای مشایخ صوفیه او مرید سیدالطائفه ابوالقاسم جنید بغدادی است و شیخ ابوعثمان مغربی از مر...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) الکاهلی . او از ابی موسی اشعری و از او عبدالملک بن ابی سلیمان روایت کند.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) کرابیسی . رجوع به حسین بن علی بن یزید... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) کرمانی انصاری . هشام بن ابراهیم . رجوع به ابوعلی هشام ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) لذکه . حسن بن عبداﷲ اصفهانی معروف به لذکه یا لغذه ٔ نحوی لغوی . یاقوت گوید: او به بغداد شد و بمجلس زجاج برای اکت...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ماجدبن هاشم بن علی بن مرتضی بن علی بن ماجد الحسینی الامامی الجد حفصی الهجری . معروف بسید بحرینی . محدث شیعی . از ...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محتاج . چغانی . احمدبن ابی بکر محمد محتاج . یکی از امرای دولت سامانی که سپس از جانب خلیفه حکومت خراسان یافت او د...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محسن بن ابراهیم بن هلال . رجوع به محسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محسن بن ابی القاسم علی بن محمدبن ابی الفهم داودبن ابراهیم بن تمیم تنوخی بصری . شاعر و ادیب و پدر او علی نیز شاعر...
ابوعلی . [ اَ ع َ] (اِخ ) محسن بن احمد فارسی . رجوع به محسن ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.