اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اجر

نویسه گردانی: ʼJR
اجر. [ اَ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است در راه قیروان به بونة، پس از جلولاء (بقول ابی عبید) وآن دارای دیوار و پل است و سنگلاخ است و راه آن دشوار و شیرناک است و همواره بادی شدید در آنجا میوزد و از این رو گفته اند: اذا جئت َ اجَرَ فعجّل فان ّ فیه حجراً یبری و أسداً یفری و ریحاً تذری . و در اطراف اجر قبائل عرب و بربر سکونت دارند. (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
اجر. [ اَ ] (ع اِ) پاداش عمل . (منتهی الارب ). پاداش نیک . مزد. اجرت . مزد کار : بدرستی که او ضایع نمیگرداند اجر نیکوکاران را. (تاریخ بیهقی )....
اجر. [ اَ ج ُ ] (معرب ، اِ) (معرب آگور) لغتی است در آجر. خشت پخته . (منتهی الارب ). رجوع به آجر شود.
اجر. [ اُ ج ُ ] (معرب ، اِ) (معرب آگور) لغتی است در آجُر. خشت پخته . (منتهی الارب ). رجوع به آجر شود.
اجر. [ اُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ اُجرَت . (تاج العروس ).
اجر. [ اَ رِن ْ ] (ع اِ) اَجْری . ج ِ جَرو. سگ بچگان .
اجر. [ اَج ْ ج َ ] (اِخ )قلعه ای است در جوار قرطبه ٔ اندلس . (قاموس الاعلام ).
اجر و قرب . [ اَ رُق ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) (شاید محرف ارج و قرب ).- بی اَجر و قُرب ؛ بی ارز. بی حُرمت .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آجر.[ ج ُ ] (معرب ، اِ) معرب آگور، از فارسی یا بگفته ٔ منتهی الارب یونانی . خشت پخته . آجور. آگور : خم رها کن ، که بود چاهی ژرف سر به آجر برآو...
آجر. [ ج ُ ] (از فرانسوی ، ص ، اِ) (از فرانسوی ِ آژور) مشبک . بسوراخ ، و آن را شبکه و سه پایه نیز گویند.- آجر زدن ؛ سه پایه دوختن و شبکه زدن .
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.