احصان
نویسه گردانی:
ʼḤṢAN
احصان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِصن .
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۶ ثانیه
احصان . [ اَ ح َص ْ صا ] (ع اِ) بنده و خر.
احصان . [ اِ ] (ع مص )استوار گردانیدن . (منتهی الارب ). محکم ، مستحکم ، تحکیم کردن . حصار کردن . || نگاه داشتن . نگه داشتن . || پارسا گردانیدن ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
احسان . [ اِ ] (ع مص ) خوبی .نیکی . صنیع. نیکوکاری . بخشش . بِرّ. ید. دست . ازداء.انعام . افضال . نیکی کردن . نیکوئی کردن : به دو سه بوسه رها ک...
احسان . [ اِ ] (اِخ ) لنگرگاهی است بعدن .
احسان . [ اِ ] (اِخ ) میرزا نواب ظفرخان . صاحب قاموس الاعلام گوید: او یکی از شعرا و امرای هندوستان است و وقتی ولایت کابل داشت و وی را دیو...
یاری رساندن رایگان و بی چشمداشت به دیگری چه از دارایی، توان و یا اندیشه¬ی خویش و یا فراخواندن دیگران برای کمک به وی (https://www.cnrtl.fr/definition/f...
علی احسان . [ ع َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیایی ، بخش سنقر کلیایی ، شهرستان کرمانشاهان . واقع در 29 هزارگزی باختر سنقر، و یک هزارگزی الی...
احسانالله طبری (زاده: ۱۲۹۵ در ساری، درگذشته: ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ در تهران) مشهور به «احسان طبری» و در میان اعضا و هواداران حزب توده به «رفیق طبری»، نویسن...
احسان نراقی (زاده ۱۳۰۵) نویسنده، و جامعهشناس ایرانی است و تنها ایرانی است که معاون یونسکو بودهاست. او از نوادگان ملا احمد نراقی و ملامهدی فاضل نراقی...