گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) از امراء مسلم ماوراءالنهر از جانب خطا:دارای جهان احمد کین سقف فلک رادارنده کف اوست باستون دو بازو. شمس الدین منصوربن محمود اوزجندی .رجوع به لباب الالباب ج 1 ص 196 و 342 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۷ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) کورانی . رجوع به احمدبن اسماعیل کورانی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) کوفانی (شیخ ...). جامی در نفحات الانس (ص 220) آرد که : شیخ الاسلام گفت : که شیخ احمد کوفانی خادم عمو بود و پیران بسی... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) کویا الشالیانی الملیباری (مولی ...). او راست : خیرالأدلة فی هدی القبلة، نقل فیها من المذاهب طبع مدارس 1330 هَ . ق . (... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (کیا جمال الدین ...). مؤلف حبیب السیر آرد (ج 2 ص 114): امیر وجیه الدین مسعود [ سربداری ]مظفر و منصور بغرور موفور باسترابا... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) گیلانی . (مولانا نظام الدین ...). خوندمیر در حبیب السیر (ج 2 ص 394) آرد که : او از مشاهیر منجمان فطنت نشانست و از علم رمل ... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) لطفی . او راست : السیحون المصریة فی عهد الاحتلال الانکلیزی ، طبع مصر. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) لغوی معروف به ابن فارس . او راست : المنبی فی اسماء النبی علیه الصلوة والسلام . و رجوع به ابن فارس ابوالحسن و احمدب... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) لنگر دریا ابن (حضرت علیا)شیخ المشایخ بن شیخ حسین بلخی . از فرزندان ابراهیم ادهم بلخی . او را از آن جهت لنگر دریا نام... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) لهیعی ، ابن خازن . محدث است . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ماضی ابوالعزائم مؤسس جریدة الاَّداب و المؤید. او راست : وسائل اظهار الحق ، طبع مطبعة الجمالیه بسال 1332 هَ . ق . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۸۱ ۲۸۲ ۲۸۳ ۲۸۴ ۲۸۵ صفحه ۲۸۶ از ۳۱۸ ۲۸۷ ۲۸۸ ۲۸۹ ۲۹۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود