گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جابر بلادری مکنی به ابوالعباس است . او راست : استقصاء فی الأنساب و الاخبار. و آن را در چهل مجلّد تسوید کرد و بتکمیل آن توفیق نیافت . (کشف الظنون ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) سهروردی (شیخ ...). یکی از خوشنویسان است . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سهیلی (شیخ ...). ملقب به امیرنظام الدین . دولتشاه سمرقندی در تذکره ٔ خود ص 509 ببعد آرد: امیر اعظم فاضل نظام الدین شیخ... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیّاری شیعی . رجوع به احمدبن ابراهیم سیاری ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) السید. او راست : مفتاح الذهب فی تاریخ ملوک الاسلام و خلفاء العرب طبع مطبعة المعارف بسال 1910 هَ . ق . (معجم المطبوعات... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدوله . رجوع به احمدبن سلیمان ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدوله . رجوع به احمدبن عبدالملک ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدین . رجوع به احمدبن الاسبر تسکینی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدین . رجوع به احمدبن شیخ الاسلام قطب الدین ... شود. احمد احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) سیف الدین . رجوع به احمد ابهری ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیمجور. احمدبن اسماعیل سامانی احمد سیمجور دیوانی [ کذا ] را بایالت سیستان نامزد کرد. رجوع بحبط ج 1 ص 324 و 325 شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۵۳ ۲۵۴ ۲۵۵ ۲۵۶ ۲۵۷ صفحه ۲۵۸ از ۳۱۸ ۲۵۹ ۲۶۰ ۲۶۱ ۲۶۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود