گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جابر بلادری مکنی به ابوالعباس است . او راست : استقصاء فی الأنساب و الاخبار. و آن را در چهل مجلّد تسوید کرد و بتکمیل آن توفیق نیافت . (کشف الظنون ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شرف الدین فزاری . رجوع به احمدبن ابراهیم بن سماع ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شروانی . رجوع به احمدبن علی بن احمدبن سیمکة شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شَرَوی بن محمد. محدث است . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شریشی ملقب به کمال الدین . محمدبن شاکر در فوات الوفیات (جزء 1 ص 60) آردکه او به بدرالدین بن الدقاق ناظر اوقاف حلب ن... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) الشریف . رئیس تحریرات مدیریة الدهقلیه و یکی از کتاب نظارة داخلیة مصر. او راست : آثار الانظار و مبتکرات الافکار،... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )شریف بن عبدالسلام تونسی . او راست : کتاب حفظ الصحة. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (سلطان ...) شریف فاسی صاحب مغرب .او را دیوانی است . وفات وی بسال 1012 هَ . ق . بود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شعرانی . عبدالوهاب . او راست : الاجوبة المرضیة عن ائمة الفقهاء و الصوفیة. وفات وی بسال 960 هَ . ق . بود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شمس الدین . رجوع به احمدبن اسماعیل کورانی شود. احمد احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) شمس الدین . رجوع به احمدبن تمربغا... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۵۵ ۲۵۶ ۲۵۷ ۲۵۸ ۲۵۹ صفحه ۲۶۰ از ۳۱۸ ۲۶۱ ۲۶۲ ۲۶۳ ۲۶۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود