اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارس

نویسه گردانی: ʼRS
ارس . [ ] (اِخ ) از قصبات فرغانه . (جهانگشای جوینی ج 1 ص 73).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
مرده ریگ -- برماند
ارث . [ اِ ] (ع مص ) میراث یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). میراث بردن : انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون . (قرآن 40/19). بعضی بطریق ...
ارث . [ اَ ] (ع مص ) ورغلانیدن بعضی بر بعضی . برانگیختن فتنه میان قومی . (آنندراج ). || برافروختن آتش را. آتش افروختن . (غیاث ).
ارث . [ اَ رَث ث ] (ع ص ) کهنه . (منتهی الارب ).
ارث . [ اُ ] (ع اِ) نوعی خار. خاریست . (منتهی الارب ).
ارث . [ اُ رَ] (ع اِ) ج ِ اُرثة، بمعنی حدّ فاصل میان دو زمین .
عرس . [ ع َ ] (ع مص ) بستن گردن شتر را به بازوی وی . (از منتهی الارب ). عرس البعیر؛ گردن آن شتر را به بازویش بست در حالی که شتر سینه ٔ خ...
عرس . [ ع َ ] (ع اِ) ستونی است در میان خیمه . (منتهی الارب ). عمودی است در وسط «فسطاط». (از اقرب الموارد). || رسن . (منتهی الارب ). حبل . (ا...
عرس . [ ع َ رَ ] (ع مص ) متحیر و سرگشته گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || بازداشتن . (از منتهی الارب ). خودداری کردن و بخل ور...
عرس . [ ع َ رِ ] (ع ص ) سرگشته . (منتهی الارب ). مدهوش و حیران . (از اقرب الموارد). || لازم گیرنده ٔ چیزی . || ترسنده . (منتهی الارب ) (ناظم...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
بهمن ش یار
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ Iran
0
0

من برای پسرم میخواهم بک نام فارسی اصیل انتخاب کنم برام به چند نام های که با الیف شروع بشه رو برام یگید که از فارسی باشه.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.