اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

از بر

نویسه گردانی: ʼZ BR
از بر. [ اَ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ، ص مرکب ) یاد. (مؤید الفضلاء). بیاد گرفتن . (برهان ). بخاطر نگاه داشتن . (برهان ) (غیاث ). حفظ. (جهانگیری ) (برهان ) (مؤید الفضلاء از شرفنامه ). زِ بَر. از بیر. از بَرْم :
روزی هزار بار بخواندم کتاب صبر
چشمم نبست لاجرم از بر نمیشود.

خاقانی .


- از بر بودن و از بر داشتن ؛ حفظ داشتن :
قول ایزد بشنو و خطش ببین
قول و خط من ترا خود از بر است .

ناصرخسرو.


وآنکه خاقان است از توران و زیر دست تست
روز و شب چون قل هواﷲ شکر تو دارد ز بر.

معزی .


- از بر خواندن ؛ از حفظ قرائت کردن :
خواند همه شب نثار بزمت
الحمد چو قل هواﷲ از بر.

مجیر بیلقانی .


- از بر کردن و از بر بکردن ؛ حفظ. استظهار. (تاج المصادر بیهقی ). حفظ کردن . (آنندراج ) :
هم فضل بکف کردی هم علم ز بر کردی
از فضل سپه داری وز علم حشر داری .

فرخی .


از بر عرش کند خطبه ٔ آن جاه و محل
هرکه از بر کند از شعر و ثنای تو خطب .

سنائی .


صبحدم از عرش می آمد سروشی عقل گفت
قدسیان گوئی که شعر حافظ از بر می کنند.

حافظ.


و رجوع به بَرْم و بیر و ویر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
از بر. [ اَ ب َ رِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (پهلوی : اَزْ، اَپَر) بر. از فراز. روی . بالای ِ. فوق : یکی آتشی برشده تابناک میان باد و آب از بر تیره...
از بر کردن. ز بر کردن. از حفظ کردن. بخاطر سپردن. حفظ کردن موضوعی در خاطر. (منبع: لغتنامۀ دهخدا - رجوع شود به «بَر» و «از بر») امثال: "صبحدم از ع...
از بر داشتن. از حفظ داشتن. در حافظه داشتن. (منبع: لغتنامۀ دهخدا - رجوع شود به «بَر» و «از بر») امثال: "هزار افسانه از بر بیش دارد بطنازی یکی در...
ازبر. [ اَ ب َ ] (ع ص ) مرد بزرگ دوش و کتف . || موذی از هر چیزی . (منتهی الارب ).
آه کشیدن به دلیل رنج و اندوه فراوان رتبه ای بالاتر ازآه کشیدن دارد
این یک برداشت کاملا شخصی است و ممکن است اشتباه باشد : با توجه به مصرع دوم بیت :"بر صخره از سیب زنخ بر میتوان دید / خورشید را بر نیزه کمتر میتوان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.