اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ازعر

نویسه گردانی: ʼZʽR
ازعر. [ اَ ع َ ] (ع ص ) تنک موی . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اندک موی . اندک موی تن . (مهذب الاسماء). مؤنث : زَعْراء. ج ، زُعر. (منتهی الارب ). || مرغی که پر ندارد. (مهذب الاسماء). || موی تنک و پریشان . || جای کم علف . (منتهی الارب ). زمین اندک گیاه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ازآر. [ اِزْ ] (ع مص ) بانگ کردن و غریدن شیر. (منتهی الارب ).
ازار. [ اِ ] (اِ) فوطه . لنگ . (غیاث اللغات ). لنگی . (برهان ). قطیفه . تنکه : دو تن را بفرمود زورآزمای بکشتی که دارند با دیو پای برفتند شایسته ...
ازار. [ اِ ] (ع اِ) چادر. دقرور. دقروره . دقراره . خصار. (منتهی الارب ). چادری که بر میان بندند. ملحفة. لنگ . جامه ٔ نادوخته که بدان نیم زیری...
ازار. [ اَزْ زا ] (اِ) نامی است که در شهسوار بدرخت آزاد دهند. رجوع به آزاد و آزاددرخت شود.
آزار.(اِمص ، اِ) اَذا. ایذاء. اذیت . اذاة. رنج که دهند. رنجگی . عذاب . شکنجه . عقوبت . آسیب . گزند : آزار بیش بینی زین گردون گر تو بهر بهانه بیا...
اظآر. [ اَظْ ] (ع اِ) ج ِ ظئر. (متن اللغة) (اقرب الموارد). ج ِ ظئر، بمعنی شیرده بچه ٔ غیر را. (از منتهی الارب ). دایگان . در دزی ج 1 ص 68، کلمه ...
اظآر. [ اِظْ ] (ع مص ) اظآر شتر ماده ؛ بر جز بچه ٔ خود مهربان کردن . (از اقرب الموارد). شتر ماده را بر بچه ٔ شتر دیگر مهربان گردانیدن . و مهربان ...
اظآر. [ اِظْ ظِ ] (ع مص ) دایگی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برای فرزند خود دایه گرفتن . (از متن اللغة)(از اقرب الموارد). || مه...
اظار. [ اَ ] (ع اِ) رجوع به اَظآر و دزی ج 1 ص 28 شود.
اظار. [ اَظْ ظا ] (ع ص ) شیردهنده . مرضعة. ناقل آن ناموثق است و اسناد آن را نیاورده و از الفاظی است که هیچیک از ثقات آن را یاد نکرده است...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.