گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسا نویسه گردانی: ʼSA اسا. [ اُ ] (اِخ ) ۞ کوهی در تِسالی و این کوه نزد شعرا شهرت دارد و امروزه آنرا کیسوو نامند. و رجوع به پِلیون شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه واژه معنی شعله آسا شعله آسا. [ ش ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب )مانند شعله . چون شعله . شعله وار. (یادداشت مؤلف ). شق عصا شق عصا. [ ش ِق ْ ق ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) (آنندراج ). خلاف . مخالفت . جدایی . از جماعت جداشدن . کناره کردن از جماعت . رأی خلاف جماعت ... صاعقه آسا صاعقه آسا. [ ع ِ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) صاعقه مانند. شبیه به صاعقه در تندی و سرعت . زمین آسا زمین آسا. [ زَ ] (ص مرکب ) همانند زمین در سنگینی و وقار و سکون . رجوع به ماده ٔ بعد شود. دیلم آسا دیلم آسا. [ دَ ل َ ] (ص مرکب ) مانند دیلم . همچون مردم دیلم به مناسبت مجعد بودن موی سرشان : جعد بر جعد بسته مرزنگوش دیلم آسافکنده بر سر دوش... عصا زدن عصا زدن . [ ع َ زَ دَ ] (مص مرکب ) با تکیه دادن سر عصا بر زمین حرکت کردن . رفتن با تکیه دادن عصا بر زمین . صبحدم آسا صبحدم آسا. [ ص ُ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) به مانندصبحدم . به کردار صبحدم . همانند دم صبح : دلهای گرم تب زده را شربتی کنم ز آن خوش دمی که ... آسا شاه یهودا آسا (به عبری: אָָסא) پسر ابیا و پادشاه یهودیه از ۹۱۱ تا ۸۷۰ پیش از میلاد بود. از آنجاییکه یکبار در کتاب اول پادشاهان (۱۵:۲)، معکه دختر اَبشالوم را م... عصا واژه لغوی است یااسم مکان این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود