اساره
نویسه گردانی:
ʼSARH
اساره . [ اِ رَ ] (ع مص ) رجوع به اسارة شود.
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
آساره . [ رَ / رِ ] (اِ)حساب . و ظاهراً این صورت تصحیف آمار و آماره است .
اثاره .[ اَ رَ ] (ع مص ) نقل کردن سخن و روایت کردن حدیث . اَثر. اُثرَه . || (اِ) بقیّت علم که روایت کرده شود از پیشینگان . || بقیه ٔ پیه...
اثاره . [ اِ رَ ] (ع مص ) اِثارت . یافتن قصاص . (منتهی الارب ). انتقام : وزارت به ابوالعباس داد و به اثارت و استحثاث اموال دست دراز کرد. (...
اسارة. [ اِرَ ] (ع مص ) اِسارت . راندن . (منتهی الارب ). || بستن کسی را. || دستگیر شدن . دستگیری . در تداول فارسی زبانان بمعنی اسار و اسیری...
اصارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) اصارة چیزی ؛ به چیزی تغییر دادن و دگرگون کردن آن از صورتی به صورت دیگر یا از حالتی به حالت دیگر. (از اقرب الموار...
عسارة. [ ع َ رَ ](ع مص ) دشوار گردیدن . (از منتهی الارب ). ضد یسر. (ازاقرب الموارد). || تنگ و سخت گردیدن زمان . || دشوار شدن زادن بچه برا...
عصاره . [ ع ُ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) عصارة. آب افشرده ٔ نباتات است ، اعم از آنکه خشک کنند یا نکنند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). به معنی عصیر است اما د...
این واژه عربی است و پارسی آن، واژه ی پهلوی: آپیتَن می باشد.
همچنین در پارسی، واژه افشُره برای عصاره بکار میرود.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گوشان guŝān، افشره afŝore (دری) آپیتن āpitan (پهلوی) پاینا pāynā (اوستایی:پَئنه paena) انگو angu (مانوی)***فانکو...
عصارة. [ ع ُ رَ ] (ع اِ) عصار. (منتهی الارب ). آنچه به فشاردن بیرون آید از آب و روغن و جز آن . (غیاث اللغات ). چیزی که از فشاردن بچکد. (دها...