اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی القاسم جعفربن ناصر الحق (ناصر کبیر) نبیره ٔ دختری ماکان کاکی ،معاصر ابوجعفر حسن بن ابی الحسین احمد صاحب القلنسوة. وی مازندران را تحت تصرف آورد، اما هم در آن نزدیکی مادر ابوجعفر دو نفر کنیزک اسماعیل را بفریفت تا زهر در طعام او کردند و او را از پای درآورند. (حبیب السیر چ تهران جزو 4 از ج 2 ص 150). و رجوع بسفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 140 بخش انگلیسی شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۴.۸۰ ثانیه
صاحب اسماعیل . [ ح ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به صاحب بن عباد شود.
صالح اسماعیل . [ ل ِاِ ] (اِخ ) ملقب به عمادالدین . رجوع به صالح شود.
اسماعیل آنقروی . [ اِ ل ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) یکی از مشایخ بزرگ طریقت مولوی و شیخ رسمی مولویخانه ٔ غلطه . شرحی بسیار خوب برمثنوی شریف نگاشته و...
کلاته اسماعیل . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
کلاته اسماعیل . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیای...
اسماعیل گوابر. [ اِ گ َ ب َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، 12000 گزی جنوب باختر رودسر، 7000 گزی خاور املش . کوهستان...
اسماعیل جفینه . [ اِ ج َ ن َ] (اِخ ) رجوع به اسماعیل بن عبدالرحمان جفینه شود.
اسماعیل آقامحله . [ اِ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قریه ٔ طقان بخش بهشهر شهرستان ساری ، در 1500 گزی شمال تکادشت . معتدل ، مرطوب ، مال...
اسماعیل محمودی . [ اِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شینه بخش خورموج شهرستان بوشهر، 48000 گزی جنوب خاوری خورموج ، 500 گزی باختر رودمند. جلگه . ...
ده شاه اسماعیل . [ دِه ْ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 9هزارگزی شمال باختر ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن . آ...