اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی القاسم جعفربن ناصر الحق (ناصر کبیر) نبیره ٔ دختری ماکان کاکی ،معاصر ابوجعفر حسن بن ابی الحسین احمد صاحب القلنسوة. وی مازندران را تحت تصرف آورد، اما هم در آن نزدیکی مادر ابوجعفر دو نفر کنیزک اسماعیل را بفریفت تا زهر در طعام او کردند و او را از پای درآورند. (حبیب السیر چ تهران جزو 4 از ج 2 ص 150). و رجوع بسفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 140 بخش انگلیسی شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۹۹ ثانیه
امام زاده اسماعیل . [ اِ دَ / دِ اِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان ابرج بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 117هزارگزی خاور اردکان کنار راه فرعی م...
امام زاده اسماعیل . [ اِ دَ / دِ اِ] (اِخ ) مقبره ٔ پسر امام جعفر صادق در قزوین است .
کلاته اسماعیل خان . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان دره گز محلی جلگه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
نوده اسماعیل خانی . [ ن َ دِ هَِ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان ، در15 هزارگزی شمال شرقی رامیان ، بر کنار راه گرگان به شاه...
میرکوه حاج اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان رازلیق بخش مرکزی شهرستان سراب ، واقع در 7/5هزارگزی شمال سراب با 278 تن سکنه . آب آن ...
کمال الدین اسماعیل . [ ک َ لُدْ دی ن ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرزاق اصفهانی آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در اوان حمله ٔ مغول است که د...
اسماعیل آباد لاهیجی . [ اِ دِ ] (اِخ ) (ده ...) موضعی در چهارفرسخ ونیمی میانه ٔ شمال و مغرب گاوکان .
اسماعیل آباد مستعان . [اِ دِ م ُ ت َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 15000 گزی شوسه ٔ قم ، حدود کهریزک . جلگه ، معتدل . سک...
ابراهیم بن اسماعیل . [ اِ م ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) نام چند تن از رجال حدیث .
ابراهیم بن اسماعیل . [ اِ م ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابن اجدابی شود.