اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) زیدی ، ابن قاسم . یکی از شرفای زیدیّه که در یمن اقامت کرده اند. نسب از علی (ع ) دارد. مولد وی سال 1019 هَ . ق . است و در سنه ٔ 1055 پس از برادر خود امام احمد به مسند امامت نشست . مردی عالم وادیب و عاقل و عادل بود و دیار یمن و حضرموت را بخوبی و رفاه اداره کرد و تابع مذهب زیدیّه بود و برخلاف میل شیخ خود جمله ٔ «حی ّ علی خیرالعمل » را بر اذان افزود. و در سنه ٔ 1087 درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) چشتی . رجوع به ترجمه ٔ احمد چشتی در همین لغت نامه شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) الحداد. او راست : بغیةالادباءفی الاملاء که در مصر بطبع رسیده . (معجم المطبوعات ).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (باشا) حسنین . مدرس شیمی و طبیعیات در مدرسه ٔ مهندسخانه ٔ خدیویه و استاد علوم طبیعی در جامعه ٔ مصریه و ناظر مدرسة المعل...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حقی مولی مکنی به ابی الفداء. یکی از عرفای طریقت خلوتیه ۞ است . وی از مسقط رأس خود آیدوس بقسطنطنیه آمد و در اسکدا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حقی (بک ). متصرف جبل لبنان . در سنه ٔ 1917 م . انجمنی از ادبا به همت اسماعیل مزبور کتاب لبنان را که شامل مباحث علم...
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) حقی (بک ) المیلاسی . او راست : الخط الجدید، و آن رساله ایست در اصلاح خط عربی بزعم مؤلف با کتابت بحروف متصله . (معجم ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حقیبة. رجوع به اسماعیل بن عبدالرحمان حقیبه شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حلبی . رجوع به اسماعیل بن احمدبن سعید... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حیرت . رجوع به حیرت شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) خدیو مصر ابن ابراهیم بن محمدعلی .پادشاه مصر از 1280 تا 1300 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 76). و رجوع به کتا...