اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) فرفور. متوفی بسال 757 هَ . ق .وی اسماعیل بن ابراهیم حلبی معروف به ابن فرفور و ملقب به عمادالدین است . او بخدمات دولت پرداخت و نزد تنگز نائب شام تقدّم یافت ، در دمشق و حلب املاک بدست کرد و مباشر توقیع دست و نظارت خاصه ٔ دمشق گردید و به حساب معرفت و به خیر و دین و ایثار علقه داشت و در صفر 757 هَ . ق . درگذشت . (تاریخ حلب ج 5 صص 24-25).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) چشتی . رجوع به ترجمه ٔ احمد چشتی در همین لغت نامه شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) الحداد. او راست : بغیةالادباءفی الاملاء که در مصر بطبع رسیده . (معجم المطبوعات ).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (باشا) حسنین . مدرس شیمی و طبیعیات در مدرسه ٔ مهندسخانه ٔ خدیویه و استاد علوم طبیعی در جامعه ٔ مصریه و ناظر مدرسة المعل...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حقی مولی مکنی به ابی الفداء. یکی از عرفای طریقت خلوتیه ۞ است . وی از مسقط رأس خود آیدوس بقسطنطنیه آمد و در اسکدا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حقی (بک ). متصرف جبل لبنان . در سنه ٔ 1917 م . انجمنی از ادبا به همت اسماعیل مزبور کتاب لبنان را که شامل مباحث علم...
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) حقی (بک ) المیلاسی . او راست : الخط الجدید، و آن رساله ایست در اصلاح خط عربی بزعم مؤلف با کتابت بحروف متصله . (معجم ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حقیبة. رجوع به اسماعیل بن عبدالرحمان حقیبه شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حلبی . رجوع به اسماعیل بن احمدبن سعید... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حیرت . رجوع به حیرت شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) خدیو مصر ابن ابراهیم بن محمدعلی .پادشاه مصر از 1280 تا 1300 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 76). و رجوع به کتا...