اسمان
نویسه گردانی:
ʼSMAN
اسمان . [ اِ ] (ع مص ) فربه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه کردن چیزی . (ترجمان علامه ٔجرجانی ). || فربه شدن . || فربه گشتن چاروایان کسی . || صاحب ستور فربه شدن . مالک گردیدن فربه را. || فربه خریدن . || تر کردن طعام را به روغن . || بسیارروغن شدن قوم . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قعله ٔ شاهین بخش پل ذهاب شهرستان قصرشیرین ، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سرپل ذهاب کنار راه فر...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) کوهی است به مدینه بین آن و بین ذی المرة در راه شام از مدینه . (معجم البلدان ).
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن ابی العاص بن بشربن عبد دهمان از ثقیف صحابی و از مردم طائف بود در وفد ثقیف اسلام آورد. رسول (ص ) او را عمل طائف ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن سعیدبن عثمان معروف به ابن قائد. فقیه و از افاضل نجدیین بود و به سال 1097 هَ . ق . به قاهره درگذشت . او...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن جنی الموصلی مکنی به ابوالفتح و ملقب به ابن جنی . رجوع به الاعلام زرکلی و روضات الجنات ص 466 و نیز ابن جنی ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن حمزةبن عبیداﷲبن عمربن الخطاب از اشراف و از کسانی بود که به اندلس رفت و به طلیطلة اقامت گزید چون عبدالرحمن ال...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن حنیف بن وهب الانصاری الاوسی . صحابی است . در جنگ احد و جنگ های پس از آن شرکت کرد. از جانب عمر ولایت سواد و بصره ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن حیان بن معبد المری . ولیدبه سال 93 هَ . ق . وی را برکنار ساخت و به سال 103 عهده دار جنگهای تابستانی شد. به سال ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن ربیعة الاندلسی ، ادیب بود. او راست : طبقات الشعراء بالاندلس . وی در حدود سال 310 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن سعیدبن خالد الدارمی السجستانی . محدث هرات بود. او را مسندی بزرگ و تصانیفی در رد «جهمیه » است . وی به سال 200 هَ ...