اسمان
نویسه گردانی:
ʼSMAN
اسمان . [ اِ ] (ع مص ) فربه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه کردن چیزی . (ترجمان علامه ٔجرجانی ). || فربه شدن . || فربه گشتن چاروایان کسی . || صاحب ستور فربه شدن . مالک گردیدن فربه را. || فربه خریدن . || تر کردن طعام را به روغن . || بسیارروغن شدن قوم . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن علی بن ابی بکربن علی الجبلجیوی (یا جبلجیلوی ) کوه گلوئی ملقب به بهاالدین مکنی به ابوالمحاسن . قاضی شیراز است ا...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن علی بن عثمان العمری ملقب به عصام الدین العمری . شاعر و ادیب بود. به سال 1134 هَ . ق . به موصل متولد و در 1193 ب...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن علی بن محجن ملقب به الزیلعی . فقیه حنفی است به سال 705 هَ . ق . به قاهره رفت و بدانجا درس گفت و فتوی داد. و...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عمربن ابی بکربن یونس مکنی به ابوعمرو جمال الدین و ملقب به ابن حاجب . رجوع به ابن حاجب و رجوع به الاعلام زر...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عمربن ادّبن طانجة. جد جاهلی از عدنانیان است . فرزندان او فرقه ای از بنی مزینةاند و از آنان زهیربن ابی سلمی است . ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عمربن موسی التیمی ، قاضی و از مردم مدینه است . به سال 75 هَ . ق . نزد عبدالملک بن مروان رفت و در عهد مروان بن م...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عیسی بن درباس مارانی ملقب به ضیاءالدین . از اعلم شافعیان درفقه بود نسبت او به بنی ماران است در مروج (نزدیک م...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عیسی بن منصور بلیطی مکنی به ابوالفتح از علمای ادب و اخبار بود و او را شعری است . در شهری نزدیک موصل متولد شد سپ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن قطن . در عراق با حجاج بن یوسف بود و بفرماندهی برخی از لشکریان او رسید و آخرین بار فرمانده لشکری بود که به جنگ ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی شیبة الکوفی . معروف به ابن ابی شیبة و مکنی به ابوالحسن . از حُفّاظ حدیث است . او راست : المسند و التفسیر...