اسمان
نویسه گردانی:
ʼSMAN
اسمان . [ اِ ] (ع مص ) فربه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه کردن چیزی . (ترجمان علامه ٔجرجانی ). || فربه شدن . || فربه گشتن چاروایان کسی . || صاحب ستور فربه شدن . مالک گردیدن فربه را. || فربه خریدن . || تر کردن طعام را به روغن . || بسیارروغن شدن قوم . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
دره عثمان . [ دَرْ رَ ع ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان .واقع در 24هزارگزی جنوب شهر تویسرکان و 4 هزارگزی جنوب برگچه ، ...
آسمان غرغره . [ غ ُ غ ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آسمان غُرّش . آسمان غُرُنْبه . آسمان غُرّه . تندر. رعد. سختو. بختو. کنور.
آسمان نوردی . [ س ْ / س ِ مان ْ، ن َ وَ ] (حامص مرکب ) هواپیمائی . هوانوردی .
شاطی ٔ عثمان . [ ءُ ع ُ ] (اِخ ) یا شاطی ٔالوادی یا شاطی ءالنهر و مراد از آنها شاطی ٔ (ساحل ) دجله است و آن سرزمینی است در بصره که عثمان بن ع...
گریه ٔ آسمان . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از باران : گرستند از گریه جویی روان بیاید مگر گریه ٔ آسمان .سعدی (بوستان ).
عثمان اولن . [ ع ُ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 70 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 21 هزارگزی شمال...
ابان بن عثمان . [ اَ ن ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ ) ابن عفان . کنیت او ابوسعید است . از ام عمر و دختر جندب بن عمر الدوسی . ودر جنگ جمل با عایشه بوده است...
ابان بن عثمان . [ اَ ن ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زکریای لؤلؤی بجلی ، معروف به ابان احمر. صاحب کتاب مغازی در سیرت رسول اکرم . وفات ا...
عثمان بن عفان معروف به عثمان((۴۳-)- ۳۵ ه.ق./ ۵۷۹ - ۶۵۵ م.) و ملقب به «ذوالنورین» و «امیرالمومنین» یکی از صحابه محمد بود که در تاریخ ابتدای اسلام نقش د...
عثمان مختاری . [ ع ُ ن ِ م ُ ] (اِخ ) ابوالمفاخر خواجه حکیم سراج الدین ابوعمر عثمان بن عمر (یا محمد) مختاری غزنوی از شاعران بزرگ دربار غزنویا...