اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسنا

نویسه گردانی: ʼSNA
اسنا. [ اِ ] (اِخ ) ۞ شهریست به اقصای صعید، و پس از آن جز ادفو و اسوان و بلاد نوبه شهری نیست . و آن بر ساحل رودنیل است از جانب غربی و در اقلیم دوم است . طول وی از مغرب 45 درجه و 14 دقیقه و عرض آن 14 درجه و 40 دقیقه است و آن شهری آباد و پاکیزه است و نخلها و بستان های بسیار و تجارت آن رونق دارد. (معجم البلدان ). نسبت بدان اسنوی است . مؤلف قاموس الاعلام ترکی گوید:
1- اسنا، نام شهری است در صعید مصر که مرکز مدیریت میباشد،در ساحل یسار نیل در 41 هزارگزی خرابه های شهر قدیمی تیبه ، در 25 درجه و 17 دقیقه و 38 ثانیه ٔ عرض شمالی و 30 درجه و 10 دقیقه و 15 ثانیه ٔ طول شرقی . و عدّه ٔ نفوس آن به 5000 نفر بالغ گردد و آن یکی از بلاد قدیمه ٔ دنیاست . نام باستانی آن در زبان قبطی سنا بوده ،بطلیموس بمناسبت پرستش اهالی ماهی موسوم به لات را، اسم لاتوپولیس را به این شهر اطلاق کرد. صعید مهمترین و زیباترین شهر مصر بود. کویهای قسمت جنوبی منتظم و ابنیه و ساختمانهای آن زیباست . مصنوعات آن عبارت است از یک نوع شال موسوم به ملائة و پارچه های مخصوص آبی رنگ و ظروف سفالی و نظائر اینها. تجارتش بارونق است وسرمنزل قافله های حامل عاج و پشم شتر و غیره از سودان و نوبه میباشد. معبدی بسیار جسیم و باتکلف از یادگارهای باستانی در اینجا وجود دارد و مدتهای مدید این پرستشگاه را به مزبله مبدل ساخته بودند. محمدعلی پاشا به تنظیف و تجدید این بنای تاریخی همت گماشت . در داخل این عبادتگاه نقوش و خطوط هیروگلیفی بسیار مرتسم در شکل بروج السماء مشاهده میشود که اکثر آنها در زمان بطالسه و امپراطوران روم بوجود آمده و در زمان فتوحات اسلامی این شهر بمصالحه تسلیم شد و چون قبطیان در اطاعت و تبعیت کوتاهی و قصوری بخرج ندادند لذا شهرمزبور را به مرکز روحانیت قبطیان تبدیل کردند. در قرون اولیه ٔ اسلام علما و مشاهیر بسیار از این شهر ظهور کردند.
2- اسنا، نام مدیریت (بخشداری ) است در صعید مصر و سه ناحیه در بر دارد: 1- اسنا 2- اسوان 3- حلفا. مساحت سطح آن به 861 هزار گز مربع و شماره ٔ نفوس وی به 237961 تن بالغ می شود. دو قصبه ٔ ادفو و دندره ، نیز خرابه های شهر باستانی تیبه ، معروف به ابو، در داخل این مدیریت واقع است - انتهی .
دمشقی گوید: و کورة اسنا خمس قری . (نخبةالدهر ص 232). و هم او گوید: و من ابنیة مصرالعجیبة القدیمة البرابی و هی بیوت حکماءالقبط و یقال انه کان بکل کورة من کور مصر بربا یجلس بها کاهن علی کرسی ّ للتعلیم و الموجود منها الیوم فی بلاد اسوان بربا... و باِسنا بربا. (نخبةالدهر ص 35). و رجوع به ص 233 نخبةالدهر شود. ابن بطوطه گوید: شهریست بساحل روم بجنوب ارمنت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
asenā(نام مونث) با فتح الف،کسر سین ،در اساطیر ترکی به افسانه ای اشاره دارد که در آن پس از پایان جنگی در قلمروی گوگترگ ، تنها بازمانده جنگ که پسر جوانی...
اسناء. [ اِ ] (ع مص ) بلند کردن .(از تاج المصادر بیهقی ). بلند گردانیدن چیزی را: اسناه . (از منتهی الارب ). || بزرگوار کردن . بزرگوار گردانیدن ...
اسنع. [ اَ ن َ ] (ع ص ) درازبالا. بلند. || (ن تف ) اَفضل . || اَطول : هذا اسنع. (منتهی الارب ).
نام مونث، āsenā /āsnā در زبان اوستایی(حرف سین با کسره و یا سکون) با معنای فطرت خدادادی، سرشت مادرزادی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
در ادبیات یونان باستان، Athena به معنای اله انسانیت، تمدن و قدرت می باشد که بعنوان اسم مونث نیز استفاده می گردد.
اصناء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صنو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). رجوع به صنو شود.
اصناء. [ اِ ] (ع مص ) نشستن نزدیک دیگ بحرص که گوشت را کفانیده کباب سازد و بریانی کند بحدی که میرسد او را صِناء یعنی خاکستر. (از اقرب المو...
اصنع. [ اَ ن َ ] (ع ن تف ) صنعتگرتر. صانعتر. باصنعت تر. (ناظم الاطباء) : و یقال ان اهل هذه الجزائر لایکون اصنع منهم . (اخبار الصین والهند ص ...
اصنع. [ اَ ن َ ] (ِاخ )ابن یحیی . یکی از پزشکان اندلس بود که در نیمه ٔ اول قرن پنجم هجری میزیست . (از طبقات الامم قاضی صاعد).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.