گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اشک نویسه گردانی: ʼŠK اشک . [ اَ ] (اِ) ۞ درختچه ای است در نواحی خشک و کوهستانی و در اراضی اطراف کرج میروید. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی اشک پیما اشک پیما. [ اَ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) رجوع به اشک پیمای شود. اشک خنک اشک خنک . [ اَ ک ِ خ ُ ن ُ / ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک دروغ . کنایه از اشک ساخته : که ای خون گرمی بازار رحمت مکن اشک خنک در کار رحم... اشک آباد اشک آباد. [ ] (اِخ ) اصل کلمه ٔ عشق آباد.رجوع به عشق آباد و فرهنگ ایران باستان ص 284 شود. اشک غماز غماز به معنی سخن چین، اشک غماز: اشکی که راز را آشکار میکند، رسوا میکند اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب خجل از کردهی خود پردهدری نیست که نیست ... تشنه اشک تشنه اشک . [ ت ِ ن َ / ن ِ اَ ] (ص مرکب ) اشک خواه : بیش ازاین کاوش مکن با دل که چشم تشنه اشک از برای گریه کردن آب از گوهر گرفت .صائب (ا... اشک میغ اشک میغ. [ اَ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطره ٔ باران است ، چنانکه شیخ نظامی گفته : چپ و راست ابر است و از برق تیغچو آرایش گ... اشک شور اشک شور. [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) اشک تلخ . اشک نیم شور. اشک غم : ز اشک نیم شورحسرت آلودنمک گیر مذاق دیده محمود. زلالی (از آنندراج ... اشک طرب اشک طرب .[ اَ ک ِ طَ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک شیرین که کنایه از گریه ٔ شادی باشد. (برهان ) (هفت قلزم ). اشک کوه اشک کوه . [ اَ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از لعل و یاقوت : گر محبت را نه در هرچیز تأثیریست خاص پس چه اشک کوه را یاقوت حمرا ساخت... اشک فشان اشک فشان . [ اَف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) اشکریزان . اشکبار : دیده آن روز که شد اشک فشان دانستم کین تنک زورق من درخور طوفانش نیست . کلیم (از آن... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۱ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود