اصهاب
نویسه گردانی:
ʼṢHAB
اصهاب . [ اِ ] (ع مص ) اصهاب فحل ؛ بچه ٔ سرخ سپیدی آمیخته آوردن آن . (منتهی الارب ). بچه ٔ سرخ سپیدی آمیخته آوردن . (ناظم الاطباء). اصهاب مرد؛ متولد شدن فرزندان صهب برای وی . (از اقرب الموارد). و رجوع به صهب و صهبة و صهوبة شود.
واژه های همانند
۱۹۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
اصحاب حفص . [ اَ ب ِ ح َ ] (اِخ ) گروهی از پیروان حفص بن ابی المقدام بودند که آنان را حفصیه مینامند، و حفص خود از اتباع عبداﷲبن اباض بود و...
اصحاب حیل . [ اَ ب ِ ی َ ] (اِخ ) گروهی از پزشکان بودند که در فترت میان برمانیدس و افلاطون بسر میبردند. رجوع به اصحاب تجربه و عیون الانباء...
اصحاب خلف . [ اَ ب ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) پیروان خلف خارجی بودند و آنان از خوارج کرمان و مکران بشمارمیرفتند که درباره ٔ قدر با وی بمخالفت برخاس...
اصحاب جبر. [ اَ ب ِ ج َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیروان مذهب فلسفی جبر. جبریة. جبریان . جبریون ، در مقابل قدریون : از پی احیاء شرع و معرفت ...
اصحاب جمل . [ اَ ب ِ ج َ م َ ] (اِخ ) عبارت بودند از عایشه و طلحه و زبیر (رض ) در جنگ با علی (ع ). واقعه ٔجمل بسال 36 هَ . ق . روی داد و وجه ...
اصحاب جنت . [ اَ ب ِ ج َن ْ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اهل جنت . (ناظم الاطباء). بهشتیان . اهل بهشت .
اصحاب جهم . [اَ ب ِ ج َ ] (اِخ ) پیروان جهم بن صفوان بودند، و جهم از جبریان خالص بشمار میرفت ، بدعت خود را در ترمذ آشکار کرد و سلم بن احوز ما...
اصحاب بشر. [ اَب ِ ب ِ ] (اِخ ) پیروان بشربن معتمر بودند که از بزرگترین علمای معتزله بشمار میرفت . رجوع به بشریه و ملل و نحل شهرستانی چ م...
اصحاب افک . [ اَ ب ِ اِ ] (اِخ ) گروهی بودند که بسال پنجم هجرت هنگام بازماندن عایشه از همراهان به افترا پرداختند و آنگاه که پیامبر (ص ) ب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.