اطراف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَرَف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 67). کنارها و گوشه ها. و فارسیان این را بجای مف...
اطراف . [ اِ ] (ع مص ) نو آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی نو آفریدن . (تاج المصادر بیهقی ). اطراف مرد؛ طرفه ، یعنی تازه و نو آوردن وی ...
اطراف . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) نو خریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیزی نو گرفتن از مال و هرچه باشد. (آنندراج ). چیزی نو کردن .(زو...
اصحاب اطراف .[ اَ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرزداران . آنانکه مرزهای کشور را نگهبانی کنند. اصحاب ثغور: اصحاب اطراف بدو می نگرند و دم د...
اصحاب اطراف . [ اَ ب ِ اَ ] (اِخ ) گروهی بودند که درباره ٔ قدر از مذهب حمزه پیروی میکردند ولی پس از چندی بدین رای گرویدند که هر آنکه احکام...
اتراف . [ اِ ] (ع مص ) اصرار بر نافرمانی کردن . (منتهی الارب ). || در نعمت فیریده گردانیدن . در نعمت دَنَه گرفته گردانیدن . (زوزنی ). نعمت دا...