گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۴.۸۲ ثانیه واژه معنی داعی الی ا داعی الی ا. [ اِ لَل ْ لاه ] (اِخ ) شاه داعی ، شاعر شیرازی . رجوع به داعی (شاه ...) و داعی شیرازی شود. علی بالیچه علی بالیچه . [ ع َ ی ِ چ َ ] (اِخ ) (خواجه شمس الدین ...) از بزرگ زادگان سمنان ، و مردی علم دوست و ادب پرور بوده او در سال 845 هَ . ق . پس از ... علی التوالی علی التوالی . [ ع َ لَت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) پی درپی . پی هم . از عقب هم . مسلسلاً. (ناظم الاطباء). متوالیاً. الی دو بومن الی دو بومن . [ اِ دُ ب ُ م ُ ] (اِخ ) ۞ زمین شناس معروف فرانسوی . در کانن ۞ واقع در کالوادس بدنیا آمد (1768-1874م .). در زمین شناسی و معدن ... پاله الی تیک پاله الی تیک . [ ل ِ اُ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) ۞ منسوب به دوره های عصر حجر قدیم . عالی شیرازی عالی شیرازی . [ ی ِ ] (اِخ ) میرزا محمد شیرازی متخلص به عالی و ملقب به نعمت خان و بعد به دانشمندخان . یکی از شعرای قرن 12 هجری و معاصر سل... عالی احمدان عالی احمدان . [ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فرامرزان بخش بستک شهرستان لار. واقع در 45هزارگزی جنوب باختری بستک در دامنه ٔ جنوبی کوه ... علی دانیالی علی دانیالی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) فسوی برازی جهرمی ، ملقّب به شهاب الدین . صوفی و محدث و از علمای زمان شاه طهماسب صفوی در قرن دهم هجری بو... علی دوالیبی علی دوالیبی . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی ، مکنّی به ابوالمعالی و ملقّب به عفیف الدین . محدث و مورخ ... علی گوالیری علی گوالیری . [ ع َ ی ِ گ َ ] (اِخ ) (علی خان ...) ابن حسام الدین گوالیری اکبرآبادی . مشهور به آرزو. رجوع به علی آرزو شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۵۷۹ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود