گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۰ ثانیه واژه معنی علی بغدادی علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن هاشم بن علی رضوی موسوی بغدادی نجفی . رجوع به علی رضوی شود. علی بغدادی علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن علی بن هبةاﷲبن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی ، مشهور به ابن ماکولا وملقب به سعدالملک و مکنّی ... علی بغدادی علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن هلال بغدادی ، مشهور به ابن بواب و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن بواب و علی (ابن هلال ...) شود. علی بغدادی علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن یقطین بن موسی کوفی بغدادی . رجوع به علی کوفی شود. علی بزرکان علی بزرکان . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) سیاستمدار و مورخ عراقی متوفی در سال 1378 هَ . ق . در بغداد. وی در انقلاب عراق در سال 1920 م . شرکت داشت . و... علی برزنجی علی برزنجی . [ ع َ ی ِ ب َ زَ ] (اِخ ) ابن حسن برزنجی مدنی شافعی . ادیب بود و در نظم دست داشت . متوفی در اواخر قرن 12 هجری . او راست : 1 - ن... علی بحرانی علی بحرانی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمدآل حاجی بلادی قطیفی بحرانی . رجوع به علی حاجی شود. علی بحرانی علی بحرانی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن درویش بن حاتم بحرای قدمی ، ملقب به زین الدین . محدث و فقیه و اصولی بود و علم حدیث را در... علی بحرانی علی بحرانی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بحرانی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به جمال الدین یا کمال الدین . حکیم قرن هفتم هجری بود و ... علی بحرانی علی بحرانی . [ ع َ ی ِ ب َ ](اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالصمدبن محمدبن علی بن یوسف بن سعید مقشاعی اصبعی بحرانی . رجوع به علی اصبعی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۹۴ ۴۹۵ ۴۹۶ ۴۹۷ ۴۹۸ صفحه ۴۹۹ از ۵۷۹ ۵۰۰ ۵۰۱ ۵۰۲ ۵۰۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود