اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۵.۰۵ ثانیه
علی بحرانی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی تستری بحرانی ، فقیه امامی . وی در بحرین متولد شد سپس به مطرح رفت و از آنجا به النگه ...
علی بحرانی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن عدنان بحرانی . وی شاعر بود و در اواخر عمر ساکن بصره گشت و در سال 1355 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شع...
علی بحرانی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن ابی الحسن موسوی عاملی جبعی بحرانی ، ملقّب به نورالدین . رجوع به علی موسوی شود.
علی بحرانی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن احمد بحرانی . فقیه و متکلم قرن یازدهم هجری است . او راست : 1 - کتابی در فقه . 2 - منار...
علی بحرانی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن اسماعیل بن محمدبن علی بن احمدبن هاشم بن علوی بن حسین غریفی موسوی بحرانی . رجوع به ع...
علی بدلیسی . [ ع َ ی ِ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بدلیسی حنفی ، ملقّب به حسام الدین . نام او را علی بن حسین نیز ذکر کرده اند. وی مفسر و صوفی بود...
علی بدراوی . [ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ریاضی دان بود. او راست : علم الحساب ، که در سال 1257 هَ . ق . در بولاق به چاپ رسید. (ازمعجم المؤلفین بنقل...
علی باقانی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) قادری دمشقی ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی قادری شود.
علی باکثیر. [ ع َ ی ِ ک َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم بن محمد کندی ، آل باکثیر. رجوع به علی کندی شود.
علی باکویی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم باکویی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به فریدالدین . وی صاحب رصد بود و در سال 541 هَ. ق . زیج عل...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.