گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۵.۸۸ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالبر حسنی شافعی . مشهور به ونائی و ملقّب به جمال الدین . رجوع به علی ونائی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالجباربن سلامه ٔ هذلی توسنی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی هذلی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بیاضی . رجوع به علی بیاضی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالحسین بن سلطان موسوی حسینی . رجوع به علی موسوی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالحسین بن علی اصغر حائری ایروانی . رجوع به علی حائری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالحق حجاجی مالکی قوصی . رجوع به علی قوصی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالحمید آلوسی . ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی آلوسی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالحمیدبن فخاربن معد موسوی حلی ، مشهور به مرتضی . رجوع به علی مرتضی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالحمید مغربی . رجوع به علی مغربی شود. علی علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان . تابعی است . (منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۹۲ ۹۳ ۹۴ ۹۵ ۹۶ صفحه ۹۷ از ۵۷۹ ۹۸ ۹۹ ۱۰۰ ۱۰۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود