گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۶ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد جزار، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین . رجوع به علی جزار شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدجعفر استرآبادی تهرانی . رجوع به علی استرآبادی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدجعفر حسنی حسینی یزدی (علی اکبر...). رجوع به علی اکبر یزدی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد جمالی حنفی . رجوع به علی جمالی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدجوادبن علی بن موسی الرضا علیهم السلام ، ملقّب به نقی . دهمین امام از ائمه ٔ شیعه ٔ اثناعشریه . رجوع به ابوالحسن ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد چتالجه وی رومی حنبلی . رجوع به علی چتالجه وی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد حجازی قاینی . رجوع به علی حجازی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد حداد نصری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی حداد و طبسی (علی بن محمد...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد حر عاملی کرکی . رجوع به علی حر شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد حزوری آمدی شافعی . رجوع به علی آمدی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۵۸ ۱۵۹ ۱۶۰ ۱۶۱ ۱۶۲ صفحه ۱۶۳ از ۵۷۹ ۱۶۴ ۱۶۵ ۱۶۶ ۱۶۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود