گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۵۱ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین بن زین العابدین ، مشهور به زین التمیمی کاظمی . رجوع به علی تمیمی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین بن محمدعلی بن محمدحسین بن محمدعلی حسینی مرعشی . رجوع به علی مرعشی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین زنجانی . رجوع به علی زنجانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین شهرستانی حائری . رجوع به علی شهرستانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد حسینی ، مشهور به حکیم . رجوع به علی حکیم شود. علی علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن محمد حلابی . رجوع به علی حلابی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد حناوی زاده ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی حناوی زاده شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد خراسانی حسنی ، مشهور به سائح علوی . رجوع به علی سائح شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد خلیلی زیدی جیلی . رجوع به علی خلیلی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد داعی صلیحی مکنّی به ابوکامل یا ابوالحسن . رجوع به علی صلیحی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۵۹ ۱۶۰ ۱۶۱ ۱۶۲ ۱۶۳ صفحه ۱۶۴ از ۵۷۹ ۱۶۵ ۱۶۶ ۱۶۷ ۱۶۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود