انفس
نویسه گردانی:
ʼNFS
انفس . [ اَ ف َ ] (ع ن تف ) گرانمایه تر: انفس المال ؛ گرانمایه ترین مالها. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفیس تر. (مهذب الاسماء): فانفس الدواب ، ما یرتفع من نواحی بلخ . (صورالاقالیم اصطخری ).
- امثال :
انفس من قرطی ماریة . (یادداشت مؤلف ).
|| (اِ) یکی از سه غشاء که بر جنین پیچیده است و نزدیکترین غشاست به وی . (بحر الجواهر از یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
انفس . [ اَ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ نَفْس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار). ج ِ نفس که به معنی روح و ذات است و عالم انفسی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سیر در آفاق و انفس، یعنی تفکر در لطایف وجود آدمی و مشاهدة دقایق هستی، مطلبی است که به صورتهای مختلف در نوشتههای دانشمندان اسلامی مطرح شده است.
الف ...
عنفس . [ ع ِ ف ِ ] (ع ص )ناکس کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شخص لئیم و پست و کوتاه قد. (از اقرب الموارد).
عنفص . [ ع َ ف َ ] (ع ص ) زن پلیدزبان کم حیا. || زن لاغربدن بسیارحرکت . || زن پلید تباه کار. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاط...