باء
نویسه گردانی:
BAʼ
باء. (حرف ) ب . با. بی . حرف دوم از الفبای فارسی میان الف و پ و حرف دوم از الفبای عربی میان الف و تاء و حرف دوم از ابجد. رجوع به «ب » و «با» شود.
- امثال :
از بای بسم اﷲ تا تای تمت ؛ از آغاز تا پایان .
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مستکفی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) عبداﷲبن علی المکتفی بن المعتضد مکنی به ابوالقاسم ، بیست و دومین خلیفه ٔ عباسی . رجوع به عب...
مستکفی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن عبدالرحمن بن عبیداﷲبن ناصر اموی ، مکنی به ابوعبدالرحمان ، صاحب قرطبه و نوزدهمین خلیف...
مستمسک با. [ م ُ ت َ س ِ ک ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن احمدبن ابی علی عباسی ، از امیران و خلیفه زادگان خاندان عباسی مصر. وی که ف...
مستمسک با. [ م ُ ت َ س ِ ک ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) یعقوب بن عبدالعزیزبن یعقوب بن محمد عباسی ، مکنی به ابوالصبر، پانزدهمین از خلفای عبا...
مستعین با.[ م ُ ت َ ن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب احمدبن محمدبن معتصم بن هارون الرشید، مکنی به ابوالعباس ، دوازدهمین تن از خلفای عبا...
مستعصم با. [ م ُ ت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) عبداﷲبن منصوربن محمدبن احمد، مکنی به ابواحمد، سی و هفتمین و آخرین خلیفه ٔ عباسی . ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
المستنجد با. [ اَ م ُت َ ج ِ دُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) یوسف بن المتوکل علی اﷲ مکنی به ابوالمحاسن از خلفاء عباسی مصر بود و884 هَ . ق . درگذشت . رجوع...
المستنجد با. [ اَ م ُ ت َ ج ِ دُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) یوسف بن محمد المقتفی لامراﷲ مکنی به ابوالمظفر، (510 - 566 هَ . ق .) ۞ سی ودومین خلیفه ٔ عب...