اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باء

نویسه گردانی: BAʼ
باء. (حرف ) ب . با. بی . حرف دوم از الفبای فارسی میان الف و پ و حرف دوم از الفبای عربی میان الف و تاء و حرف دوم از ابجد. رجوع به «ب » و «با» شود.
- امثال :
از بای بسم اﷲ تا تای تمت ؛ از آغاز تا پایان .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
با رنگ و بوی . [ رَ گ ُ ] (ص مرکب ) با آب وتاب و کروفر استعداد تمام . (آنندراج ) (دِمزن ). یعنی داب و داراب . و کروفر. و استعداد تمام : سوی شهر ...
المستعصم با. [ اَ م ُت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) عبداﷲبن المستنصر باﷲ مکنی به ابواحمد آخرین خلیفه ٔ عباسی در بغداد. وی بسال 640 هَ . ق . ب...
المستعلی با. [ اَ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) لقب احمدبن المستنصر مکنی به ابوالقاسم نهمین از خلفای فاطمی . رجوع به ماده ٔ «احمدبن مستنصربن ...
المستعین با. [ اَ م ُ ت َ ن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) احمدبن المعتصم بن الرشید مکنی به ابوالعباس (221 -252 هَ . ق .) دوازدهمین خلیفه ٔ عباسی . رجوع...
المستعین با.[ اَ م ُ ت َ ن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) عباس (یا یعقوب )بن المتوکل مکنی به ابوالفضل ، دوازدهمین خلیفه ٔ عباسی مصر، بسال 808 بخلافت ...
المستکفی با. [ اَ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) سلیمان بن المتوکل مکنی به ابوالربیع یا ابوربیعه ۞ (مستکفی ثانی )، از خلفاء عباسی مصر. به سال ...
المستکفی با. [ اَ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) عبداﷲبن المکتفی بن المعتضد مکنی به ابوالقاسم (296 - 338 هَ . ق .). بیست ودومین خلیفه ٔ عباسی در ...
المستکفی با. [ اَ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمن المستظهربن هشام بن عبدالجبار اموی مکنی به ابوعبدالرحمن . (366 - 418 هَ . ق .) ص...
المؤتمن با. [ اَ م ُءْ ت َ م َ ن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) قاسم بن هارون الرشید خلیفه ٔ عباسی . مأمون بسال 201 هَ . ق . او را که برادرش بود از ول...
نرخ شارش. آهنگ شارش. در فیزیک و مهندسی برای بیان میزان جریان عبوری از مقطعی خاص در واحد زمان به کار می‌رود.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۱۷ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.