باب
نویسه گردانی:
BAB
باب . (اِخ ) فرقه ٔ سبعیه از باب ، علی بن ابیطالب علیه السلام را خواهند و از ابواب گروه دعوت کنندگان سوی کیش خود را مقصوددارند. || هر یک از وکلای امام دوازدهم درغیبت . و آن درجه ای میان حجت جزایر و امام بوده است و شاید همان «حجت اعظم » باشد که طریقه ٔ صباحیه (پیروان حسن صباح ) بعنوان رئیس مجلس دعوت در مصر «داعی الدعاة» نامیده میشد که ظاهراً «باب » امام زمان و دربان دعوت او منظور است و از کتب ایشان درست واضح نیست که آیا «باب » که مرتبه ٔ آن بالاتر از حجت است از میان خود حجتهای دوازده گانه انتخاب میشده و یکی از آنها بوده یا غیر از دوازده حجت بوده است . (تقی زاده مقدمه ٔدیوان ناصرخسرو ص مح و پاورقی شماره ٔ1 همان صفحه ).
واژه های همانند
۳۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
باب تلمسان . [ ب ِ ت ِ ل ِ] (اِخ ) رجوع به تلمسان و رجوع به باب بلسان شود.
باب بیزغره . [ ب ِزَ رَ ] (اِخ ) یا بیزاغره یا شقره یکی از دروازه های طلیطله .مؤلف الحلل السندسیه آرد: این دروازه نزدیک دروازه ٔ باب السول ...
باب خداداد. [ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به قشلاق دره ٔ صالحان (نام فعلی آن ) شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
باب خراسان . [ ب ِ خ ُ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ باروی بغداد بسوی مشرق که مستظهر باﷲ احمدبن المقتدرساخت و چون خلافت به مستظهر باﷲ احمدب...
باب المیدان . [ بُل ْ م َ ] (اِخ ) دروازه و محلی به موصل ، مدفن مهذب الدین بن هبل طبیب . (عیون الانباء ج 1 ص 305).
باب الهاشمی . [ بُل ْ ش ِ ] (اِخ ) یکی از دروازه های بغداد در دوره ٔ عباسیان بوده است . (اخبار الراضی باﷲ و المتقی ﷲ چ 1935م ص 31) (عقدالفرید ...
باب المعامل . [ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) یکی از هفت در دیوار جنوبی مسجد حرام (مکه ٔ معظمه ) : ... و چون از آن [ باب التمارین ] بگذرند باب المعامل بد...
باب فرغانی . [ ب ِ ف َ ] (اِخ ) جامی آرد: نام وی عمرست ، بفرغانه بود و درویشان آن دیار مشایخ بزرگ را باب خوانند. مردی صاحب کرامات ظاهر بود...
باب سواران . [ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه . شهرستان جیرفت 30هزارگزی باختر ساردوئیه سر راه فرعی ساردوئیه به راین . سکنه ٔ ...
باب گونگنبد. [ ](اِخ ) رجوع به بگونکنبد شود. (تتمه ٔ صوان الحکمه ).