اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باز

نویسه گردانی: BAZ
باز. (اِ) باج و خراج را نیز گویند و به این معنی با زای فارسی هم درست است . (برهان ).باج و خراج . (غیاث ) (ناظم الاطباء). خراج که آنرا باج و باژ گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). و باژ به زای فارسی نیز آمده . (فرهنگ سروری ). باژ. باج . (رشیدی ). باج .(دِمزن ). || بمعنی گذرگاه سیل هم آمده است . (برهان ) (دِمزن ). گذرگاه . (غیاث ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ) (شعوری ج 1 ورق 165) :
گر این باز بندم بزابلستان
بگیرم شهی تا به کابلستان .

اسدی .


|| شراب را میگویند که بعربی خمر خوانند. (برهان ). شراب . (غیاث ). خمر. (دِمزن ). شراب و می . (ناظم الاطباء). || بحساب جمل ده است . (شرفنامه ٔ منیری ). بحسب ابجد لفظ آن ده است . (از جهانگیری ). || ورد و دعای فیض و برکت . (فرهنگ شاهنامه ٔ شفق ). سکوت عبادت کنندگان آتش هنگام شست و شو وغذا خوردن . (دمزن ). خاموشی باشد که مغان در وقت شستن بدن و چیزی خوردن بعد از زمزمه ۞ آغاز کنند. رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ص 353 شود. || عکس و قلب . (برهان ) (دِمزن ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گدار و پایاب . || آغوش . || دست . || دسته . (ناظم الاطباء). || دوش . || بازو. (برهان ) (دِمزن ) (ناظم الاطباء). || بسته . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
باز زرین پر. [ زِ زَرْ ری پ َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب : فراز چتر مروارید زان شدباز زرین پرکه مرغ صبح رایکدم نبود از ناله آرا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ولنگ و باز. [ وِ ل ِ / ل َگ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به ولنگ و واز شود.
جامغولک باز. [ ل َ ] (نف مرکب ) اصطلاح عامیانه ، حیله ساز. حقه باز. خدعه گر. مکار. جنقولک باز.
چاچوله باز. [ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) رجوع به چاچولباز شود.
خو باز کردن .[ ک َ رَ ] (مص مرکب ) ترک عادت کردن . (ناظم الاطباء).ترک اعتیاد کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : نزاری و خو باز کردن ز می چه تزویر ...
رو باز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نقاب از چهره برداشتن . کشف حجاب کردن . برقع از رخساره برافگندن : اکنون که تو روی باز کردی رو باز به خیر...
سر باز کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلق کردن . ایجاد کردن : حصار جهان را که سر باز کردز بیت المقدس سرآغاز کرد. نظامی . || افتتاح کردن . آغ...
چشم وگوش باز. [ چ َ / چ ِ م ُ ] (ص مرکب ) کسی که همه چیز را میفهمد. (فرهنگ نظام ). مقابل چشم وگوش بسته . شخص مجرب و آگاه . آگاه از حقایق امو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.