باز
نویسه گردانی:
BAZ
باز. (اِخ )موضعی در سیستان . مرحوم ملک الشعراء بهار در تاریخ سیستان حاشیه ٔ ص 187 احتمال داده اند که محلی بوده است در سیستان . رجوع به تاریخ سیستان حاشیه ٔ ص 187 شود.
واژه های همانند
۲۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
باز زرین پر. [ زِ زَرْ ری پ َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب : فراز چتر مروارید زان شدباز زرین پرکه مرغ صبح رایکدم نبود از ناله آرا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ولنگ و باز. [ وِ ل ِ / ل َگ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به ولنگ و واز شود.
جامغولک باز. [ ل َ ] (نف مرکب ) اصطلاح عامیانه ، حیله ساز. حقه باز. خدعه گر. مکار. جنقولک باز.
چاچوله باز. [ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) رجوع به چاچولباز شود.
خو باز کردن .[ ک َ رَ ] (مص مرکب ) ترک عادت کردن . (ناظم الاطباء).ترک اعتیاد کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : نزاری و خو باز کردن ز می چه تزویر ...
رو باز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نقاب از چهره برداشتن . کشف حجاب کردن . برقع از رخساره برافگندن : اکنون که تو روی باز کردی رو باز به خیر...
سر باز کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلق کردن . ایجاد کردن : حصار جهان را که سر باز کردز بیت المقدس سرآغاز کرد. نظامی . || افتتاح کردن . آغ...
چشم وگوش باز. [ چ َ / چ ِ م ُ ] (ص مرکب ) کسی که همه چیز را میفهمد. (فرهنگ نظام ). مقابل چشم وگوش بسته . شخص مجرب و آگاه . آگاه از حقایق امو...