اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی

نویسه گردانی: BAZY
بازی . [ ] (معرب ، اِ) معرب باز، مرغ شکاری معروف باشد. (ناظم الاطباء). در عربی باز را گویند که طائر شکاری است . (غیاث اللغات ). مرغی است شکاری . ج ، بُزاة و اَبؤُز و بَؤُوْز [ ب َ ءُ وْ ] و بیزان . (منتهی الارب ). و قلقشندی در ذیل عنوان قسم دوم از جوارح ، بزاة ،ج ِ بازی را یاد کرده و نوشته است : چشمانی زرد دارند و بر پنج گونه اند. بازی که بویژه در روزگار ما بدین نام اختصاص یافته است ودر ضبط این کلمه سه لغت (لهجه ) است که شیواترین آنها بکسر «ز» و تخفیف «ی » آخر کلمه است . لهجه ٔ دیگر «بازِ» بی یاست . و لهجه ٔ سوم بازی به اثبات یا و تشدید آن است که ابن سیده آن را روایت کرده است و تثنیه ٔ آن بازیان و جمع آن بوازِ و بُزاة است . این لفظ مشتق از بَزوان بمعنی وَثب (جستن ) است ۞ بازی پرنده ای سبکبال و تندپرواز و از بهترین پرندگان شکاری و کوشاترین آنها بر جستن شکار خویش است . مرغ معروف که برای شکار تربیت میشود. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 70). همان باز باشد. (بحر الجواهر). باز وآن از جمله طیور سباع شکاری معروف است ، اغبر مایل بسفیدی و زردی و منقط به نقطه های سیاه و بعضی سفید رنگ مانند خروس سفید میباشد. (فهرست مخزن الادویه ص 130). بفارسی باز نامند و از جمله ٔ سباع طیور و معروف است گوشت او در دوم گرم و در سیم خشک و بطی ٔ الهضم و ردی الغذا و محلل اورام و جاذب سموم بخود و پرسوخته ٔ او جهت اندمال جراحت و قطور خون او جهت بیاض عین و طرفه و همچنین زهره ٔ او بغایت مفید و طلای سرگین او جهت رفع آثار کلف و حمول او جهت اخراج مشیمه و جنین و اعانت بر حمل گویند مجرب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
راست بازی . (حامص مرکب ) عمل راست باز. پاکبازی . مقابل دغل بازی . مقابل تزویر و دغل . صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی . (ناظم الاطباء) : ندا...
دوال بازی . [ دَ ] (حامص مرکب ) نوعی قمار که تسمه را پیچیده میلی از آن می گذرانند. (غیاث ) (از بهار عجم ). دوالک بازی . || حیله و مکر و دغاب...
طناب بازی . [ طَ ] (حامص مرکب ) عمل طناب باز.
عروس بازی . [ ع َ ] (حامص مرکب ) بازی دختران با عروسک ها (لعبت ها). (یادداشت مرحوم دهخدا). عروسک بازی . رجوع به عروسک بازی شود. || نوعی باز...
شیشه بازی .[ شی ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت شیشه باز. (یادداشت مؤلف ). شعبده بازی با گوی و ساغر. (ناظم الاطباء). فنی است از رقاصی ک...
شیوه بازی . [ شی وَ / وِ ] (حامص مرکب ) صفت شیوه باز. || حیله . مکر. خدعه . نیرنگ . بامبول بازی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیوه باز شود.
صورت بازی . [ رَ ] (حامص مرکب ) صورت خود را به وضع و شکل دیگری ساختن ، بهندی بهروپ گویند. (غیاث اللغات ). عمل صورت باز. رجوع به صورت باز شو...
طرقه بازی . [ طَ رَق ْ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) بازی کردن با طرقه یا ترقه که بازیچه ٔ کودکان است . رجوع به ترقه شود.
سفته بازی . [ س َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) خرید وفروش سندهای تجارتی و ورق های بهادار بقصد استفاده زیاد. بکار بردن وسایلی که دارندگان سندها ر...
زبان بازی . [ زَ بام ْ ] (حامص مرکب ) کار زبان باز است (که با زبان چرب و نرم مردم را فریب میدهد). (فرهنگ نظام ). || مکالمه و با هم سخن گ...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۲۲ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.